google 1376 گوگل درباره وبلاگ باسلام من یوسف مدیر این وبلاگ هستم. امیدوارم بتونم نظر شما رو به این وبلاگ جلب کنم.لطفا برای افزایش کیفیت وبلاگ نظراتتون رو با خودتون نبرید. آخرین مطالب
نويسندگان دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : یوسف
دانلود کتاب هشت راه برای تقویت اراده از اینجا: http://www.4shared.com/file/F9GO9Lmv/8Behesht-Ebook4_______.html
شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : یوسف
زمانی ما ایرانی ها ادعا داشتیم که هنر نزد ما ایرانی ها است و بس؛ ولی حالا با دیدن این کپی برداری های ناشیانه به این نتیجه می رسیم که همه آن گذشته و تاریخ و فرهنگ داستانهای قشنگی بود در کتابهای تاریخ دوران مدرسه... و انگار نه انگار که در قرن 21 هستیم و میتوان به راحتی با یک سرچ اینترنتی به اصل این طرح ها دسترسی یافت! طراحان محترم؛ لطفا برای مردم کمی شعور قائل شوید.
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 9:48 :: نويسنده : یوسف
شريك بن عبدالله مى گويد: پيامبر اكرم (ص ) على (ع ) و ابوبكر و عمر را به سوى اصحاب كهف فرستاد و فرمود: سلام مرا به آنها برسانيد. وقتى كه از نزد پيامبر(ص ) بيرون رفتند، آن دو به على (ع ) گفتند: جاى آنها را مى شناسى ؟ حضرت فرمود: پيامبر ما را جايى نمى فرستد. مگر اين كه خدا ما را به آنجا هدايت كند! هنگامى كه بر در غار رسيدند، على (ع ) به ابوبكر گفت : (( تو سلام كن چون تو سالمندتر از ما هستى )) . او سلام كرد ولى به او جواب ندادند. امام به عمر گفت : (( اى ابا حفص تو سلام كن ، چون سن تو نيز از سن من زيادتر است )) . عمر سلام كرد ولى به او نيز جواب ندادند. اما وقتى كه على (ع ) سلام داد، جواب او را دادند و حضرت سلام پيامبر را به آنها رساند و آنها نيز بر پيامبر سلام رساندند. ابوبكر گفت : از اينها بپرس . ابوبكر پرسيد، ولى با او سخن نگفتند عمر نيز پرسيد باز هم حرف نزدند، به حضرت گفتند: اى اباالحسن ! تو سؤ ال كن . جضرت فرمود: رفقاى من مى گويند: چرا جواب آنها را نداديد، ولى جواب مرا داديد؟ گفتند: (( ما فقط با پيامبر و وصى او سخن مى گوييم )) یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 22:5 :: نويسنده : یوسف
در این قسمت تیتراژهای برنامه سمت خدا ( موزیک هایی که در وبلاگ پخش می شوند) رو برای دانلود قرار دادم. اگه دوست داشتید دانلود کنید. پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : یوسف
در اینجا خلاصه شده شعر موسی و شبان رو گذاشتم ديد موسي يك شباني را به راه كو همي گفت اي خدا واي اله توكجايي تا شوم من چاكرت چارقت دوزم كنم شانه سرت دستك بوسم بمالم پايكت وقت خواب آيد بروبم جايكت اي فداي توهمه بزهاي من اي به يادت هي هي وهي هاي من زين نمط بيهوده مي گفت آن شبان گفت موسي با كه هستت اي فلان گفت با آن كس كه ما را آفريد اين زمين و چرخ از او آمد پديد گفت موسي، هاي خيره سرشدي خود مسلمان ناشده كافر شدي اين چه ژاژاست وچه كفراست و فشار پنبه اي اندر دهان خود فشار گرنبندي زين سخن تو حلق را آتشي آيد بسوزد خلق را گفت اي موسي دهانم دوختي وز پشيماني تو جانم سوختي جامه را بدريد و آهي كرد و تفت پافتاد اندر بيابان و برفت وحي آمد سوي موسي از خدا بنده ي ما را ز ما كردي جدا تو براي وصل كردن آمدي ني براي فصل كردن آمدي درحق او مدح و درحق تو ذم در حق او شهد و درحق تو سم ما بري از پاك و ناپاكي همه از گران جاني و چالاكي همه من نكردم خلق تا سودي كنم بلكه تا بربندگان جودي كنم ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را خون شهيدان را زآب اولي تر است اين خطا از صد ثواب اولي تر است لعل را گر مهر نبود باك نيست عشق را درياي غم غمناك نيست در دل موسي سخن ها ريختند ديدن و گفتن به هم آميختند چون كه موسي اين خطاب از حق شنيد در بيابان در پي چوپان دويد عاقبت دريافت او را و بديد گفت مژده ده كه دستوري رسيد هيچ آدابي و ترتيبي مجوي هر چه مي خواهد دل تنگت بگوي
پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : یوسف
دید موسی یک شبانی را براه کو همیگفت ای گزیننده اله تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت جامهات شویم شپشهاات کشم شیر پیشت آورم ای محتشم دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید بروبم جایکت ای فدای تو همه بزهای من ای بیادت هی هی و هیهای من این نمط بیهوده میگفت آن شبان گفت موسی با کی است این ای فلان گفت با آنکس که ما را آفرید این زمین و چرخ ازو آمد پدید گفت موسی های بس مدبر شدی خود مسلمان ناشده کافر شدی این چه ژاژست این چه کفرست و فشار پنبهای اندر دهان خود فشار گند کفر تو جهان را گنده کرد کفر تو دیبای دین را ژنده کرد چارق و پاتابه لایق مر تراست آفتابی را چنینها کی رواست گر نبندی زین سخن تو حلق را آتشی آید بسوزد خلق را آتشی گر نامدست این دود چیست جان سیه گشته روان مردود چیست گر همیدانی که یزدان داورست ژاژ و گستاخی ترا چون باورست دوستی بیخرد خود دشمنیست حق تعالی زین چنین خدمت غنیست با کی میگویی تو این با عم و خال جسم و حاجت در صفات ذوالجلال شیر او نوشد که در نشو و نماست چارق او پوشد که او محتاج پاست ور برای بندهشست این گفت تو آنک حق گفت او منست و من خود او آنک گفت انی مرضت لم تعد من شدم رنجور او تنها نشد آنک بی یسمع و بی یبصر شدهست در حق آن بنده این هم بیهدهست بی ادب گفتن سخن با خاص حق دل بمیراند سیه دارد ورق گر تو مردی را بخوانی فاطمه گرچه یک جنساند مرد و زن همه قصد خون تو کند تا ممکنست گرچه خوشخو و حلیم و ساکنست فاطمه مدحست در حق زنان مرد را گویی بود زخم سنان دست و پا در حق ما استایش است در حق پاکی حق آلایش است لم یلد لم یولد او را لایق است والد و مولود را او خالق است هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست هرچه مولودست او زین سوی جوست زانک از کون و فساد است و مهین حادثست و محدثی خواهد یقین گفت ای موسی دهانم دوختی وز پشیمانی تو جانم سوختی جامه را بدرید و آهی کرد تفت ... بقیه شعر در ادامه مطلب...
وحی آمد سوی موسی از خدا
بنده ی ما را چرا کردی جدا؟
تـو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصـل کردن آمـدی
تـا توانی پا منه انـدر فـراق
ابغض الاشیاء عندی الطلاق
هــــــــر کسی را سیـرتی بنهادهایم
هر کسی را اصطلاحی دادهایـم
در حـق او مـدح و در حق تو ذم
در حق او شهد و در حق تـو سم
در حـق او نـور و در حق تو نار
در حق او ورد و در حق تـو خار
در حق او خوب و در حق تـو رد
از گرانجانی و چالاکی هـــمه
مـــن نـکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جـودی کنم
هـندیان را اصطلاح هـند مدح
سندیان را اصطلاح سند مدح
من نـگردم پــاک از تسبیحشان
پاک هم ایشان شوند و در فشان
ما درون را بنگریم و حال را
ناظر قلبیم اگـر خاشع بود
گر چه لفظ و گفت ناخاضع بود
سوز خواهم سوز با آن سوز و ساز
سر به سر فکر و عبارت را بـسوز
مـوسیا آداب دانان دیگرنـد
سوخته جان و روانان دیگـرند
بر ده ویران خراج و عشـر نیست
گر شود پر خون شهید آن را مشو
خـون شهیدان را ز آب اولیتر اسـت
این خطا از صد صواب اولیتر است
جامه چاکان را چه فرمایی رفـو
عاشقان را مذهب و ملت خداست
رازهایی کان نمیآید به گــفت
دیدن و گفتـن به هم آمیختند
چند پرید از ازل سوی ابد
زانکه شرح آن ورای آگـهی است
در بیابان در پی چـوپان دوید
گرد از پره بیابان بـرفشاند
هم ز گـام دیگران پیدا بود
یک قدم چون پیل رفته بــــــر اریب
گاه چون ماهی روانه بر شکم
گاه غلطان همچو گوی از صولجان
گفت: مژده ده که دستوری رسیـد
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
ایمنی وز تو جهانی در امان
بی محـابا رو زبان را برگشـا
من کنـون در خـــون دل آغشتهام
گنبدی2 کرد و ز گردون برگذشت
آفرین بر دست و بر بازوت باد سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : یوسف
به گزارش جهان به نقل از فارس، آيتالله هاشمي رفسنجاني كه امروز سهشنبه در ديدار جمعي از مسئولان سابق و علماي استان گلستان سخن ميگفت، عشق به اسلام، ولايت ائمه و قرآن را عجين با روح و جان مردم ايران دانست و خاطرنشان كرد كه شكلگيري انقلاب اسلامي ايران بر اساس اين علايق و تشكيل حكومتي مبتني بر احكام زلال اسلام بود. سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 22:58 :: نويسنده : یوسف
رییس مجلس شورای اسلامی با استقبال از حضور آیتالله مهدوی كنی در صحنه انتخابات، برای رساندن اصولگرایان به وحدت، در عین حال به اصولگرایان توصیه كرد كه با ایشان وفادارانه رفتار كرده و تدابیرشان را مورد توجه قرار دهند. یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, :: 11:6 :: نويسنده : یوسف
شعر : پشت دریاهاشاعر : سهراب سپهریقایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق قهرمانان را بیدار کند قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید همچنان خواهم راند نه به آبی ها دل خواهم بست نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران می فشانند فسون از سر گیوهاشان همچنان خواهم راند همچنان خواهم خواند دور باید شد دور مرد آن شهر اساطیر نداشت زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود هیچ اینهتالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد چاله ابی حتی مشعلی را ننمود دور باید شد دور شب سرودش را خواند نوبت پنجره هاست همچنان خواهم خواند همچنان خواهم راند پشت دریا ها شهری است که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند که به یک شعله به یک خواب لطیف خاک موسیقی احساس ترا می شنود و صدای پر مرغان اساطیر می اید در باد پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند پشت دریا ها شهری است قایقی باید ساخت یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, :: 10:48 :: نويسنده : یوسف
سرویس سیاسی جهان ـ احمد نریمانی: محمود احمدی نژاد سه شنبه هفته گذشته بنابر حق قانونی خود به مجلس آمده بود تا شاید برای اولین وزیر وزارت ورزش و جوانان از خانه ملت رای اعتماد بگیرند. شنبه 4 تير 1390برچسب:, :: 13:42 :: نويسنده : یوسف
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راهنمایی همه درگاه تو جوینـــد همه از فضل تو پوینــد همه توحید تو گوینــــد که به توحید سزایــی تو حکیمی تو عظیمــی تو کریمی تو رحیمی تو نماینــــده ی فضلی تو ســـــزاوار ثنایـــی بری از رنج و گدازی بری از درد و نیــــــــازی بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایــــی نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجــــی نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایـــی همه عزی و جلالی همه علمی و یقینـــی همه نوری و سروری همه جودی و صفایی سنایی شنبه 4 تير 1390برچسب:, :: 13:30 :: نويسنده : یوسف
نه مرادم نه مریدم ،
جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : یوسف
با سلام این رای گیری مربوط به کمپین 1،000،000 امضای شرکت گوگل است و نذارید که دوباره نام خلیج فارس به خلیج ع ر ب ی تغییر پیدا کنه. خوبه بدونید که شرکت گوگل مجبوره به هر درخواستی که به طور همزمان از طرف 5000 نفر و یا هر ارگان معتبر و ثبت شده ای ، بابت به رای گذاری یک قانون ، نام ، تعریف و . . . احترام بذاره. جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 17:15 :: نويسنده : یوسف
اينجا: هوا آلوده است؛ مدرسه تعطيله هوا گرمه؛ مدرسه تعطيله هوا سرده؛ مدرسه تعطيله عيد نوروزه؛ مدرسه تعطيله اجلاس بين المللي داريم؛ مدرسه تعطيله يك هفته بعد سيزده بدر؛ مدرسه تعطيله عزاست؛ مدرسه تعطيله جشنه؛ مدرسه تعطيله يك هفته مونده به عيد؛ مدرسه تعطيله و اين ليست مي تواند همين طور ادامه يايد...
کلاسهای درس سونامی زدگان در ژاپن
جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : یوسف
حکایت شنیدنی جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : یوسف
در عملیات نیروهای آمریکایی که گفته می شود دوم مه انجام شد و ۳۸ دقیقه به طول انجامید یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده موسوم به Navy Seals متشکل از ۶ تفنگدار به خانه "اسامه بن لادن" در منطقه ابوت آباد یورش برده و او را کشتند. پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|